فریا، همسر خوش شانس ریچارد مان، هوس یک خروس سیاه بزرگ دارد. شوهرش خواسته او را برآورده می کند و به او طعم خروس سیاه عظیمش را می دهد. او مشتاقانه قبل از سوار شدن بر دیک بزرگش در موقعیت های مختلف، با یک دم دستی شگفت انگیز او را خوشحال می کند و در یک صورت رضایت بخش به اوج خود می رسد.