مگنا، یک زن خانه دار خمیده، راهول همسایه اش را در حال تمرین از بالکن خود می بیند. او شیفته، به خانه او می رود و سعی می کند او را با بوسه ها و آشکار کردن سینه های فراوانش اغوا کند. راهول با وجود مقاومت اولیه خود تسلیم پیشرفت های او می شود که منجر به یک برخورد داغ می شود.