میلفتا خیره کننده دارایی هایش را در کنار رودخانه به نمایش می گذارد، در لذت خودغرقه می شود تا زمانی که یک تماشاچی را می بیند. او فرصت را برای یک کوبیدن وحشیانه و همه سوراخ ها از تماشاگر خوش شانسش که به عاشقش تبدیل شده است، غنیمت می شمارد و هر لحظه صمیمی را در این گنجینه خام و خانگی ثبت می کند.